نشست «گفتوگویی درباره آسیبهای اجتماعی» با محوریت پرونده قتل ستایش قریشی روز یکشنبه ۱۲ اردیبهشت در سالن شهید مطهری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
در ابتدای این نشست، دکتر مهدی منتظرقائم؛ مدیرگروه علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران به بیان سخنانی با موضوع «بازنمایی رسانهای آسیبهای اجتماعی» پرداخت. او با اشاره به اینکه حوزه آسیبهای اجتماعی بسیار وسیع است و در همه کشورها با ایدئولوژی، امنیت و مفهوم قدرت رابطه دارد، اظهار داشت: مسألهای که در ایران به دلیل غلبه فضای ایدئولوژیک از آن غافل هستیم این است که باید بین موضوع، مسأله، آسیب و بحران تفاوت قائل شویم.
باید مرز بین مسأله، موضوع، آسیب و بحران مشخص شود
او خاطرنشان کرد: وقتی مسأله آسیب اجتماعی بر یک مبنای قدرتگرایانه و اخلاقگرایانه تعریف و فضا از حالت گفتوگوی دموکراتیک بین گروههای مختلف خارج میشود، تنها واکنش رسانهها در این شرایط سکوت یا فرصتطلبی برای موجسواری است و این رسانهها سرمایه دانشی و روشی مناسبی برای واردشدن به این فضا ندارند. ما مسایل مهمی داریم که باید در فضای مشارکت اجتماعی تمام نخبگان، روحانیان، دانشگاهیان، زنان، جوانان و… در مورد این مسایل گفتوگو کنند تا حد و مرز مسأله، موضوع، آسیب و بحران مشخص شود. از سوی دیگر، در عرصه واقعیت اجتماعی، سنت با مدرنیته مخلوط شده است. غرب این مسیر را بهتدریج طی کرده است، اما جامعه ما میخواهد این مسیر را کوتاهتر طی کند، اما مکانیسمهای عقلانی در اینجا وجود ندارد تا این مسأله را مدیریت کند و وقتی میخواهیم وارد موضوع آسیبهای اجتماعی شویم، مبانی مرکزی که مبتنی بر آنها حق و تکلیف را تعیین کنیم وجود ندارد.
مدیرگروه ارتباطات دانشگاه تهران با بیان اینکه ما نیاز داریم در عرصه رسانه به تعیین حد و مرز مفاهیم بپردازیم، عنوان داشت: وقتی وارد گفتمان اجتماعی میشویم، اخلاق فردی باید مبتنی بر اخلاق اجتماعی مورد توجه باشد. به نقش رسانهها در آسیبهای اجتماعی با استفاده از مفاهیم مختلف مانند مفهوم پوشش رسانهای یا مفهوم بازنمایی میتوان وارد شد. من در اینجا از زاویه کمپین وارد موضوع میشوم تا بتوانیم وضعیت ایران را جدیتر نقد کنیم.
نقش رسانهها در پیشگیری و کاهش آسیبهای اجتماعی
منتظرقائم گفت: یک اصل داریم که انسانها همیشه مقهور وضع موجود نیستند و همیشه تغییر اتفاق افتاده است. پذیرفتن تغییر یعنی میتوانیم از طریق گسترش آگاهی نسبت به خوب و بد و گسترش توان رفتاری، تمایل و گرایشهای رفتاری مناسب، تغییرات مثبت را تسهیل کنیم یا از آسیبها جلوگیری کنیم تا تعداد کمتری از آدمها درگیر این آسیبها شوند. نقش رسانهها در اینجا به میان میآید. هر جا بتوانیم با تغییر آگاهی نخبگان، والدین، مسئولان و خود افراد مسیر را به سمت اصلاح پیش ببریم، رسانهها وظیفه ورود دارند.
عضو گروه علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران با بیان اینکه رسانهها کارکرد پیشگیرانه و کارکرد درمانی دارند، عنوان داشت: رسانهها میتوانند از طریق مشاوره، آگاهی و مبارزه با موانعی که جلوی مطالبه درمان را میگیرد، فرهنگ را تغییر دهند. کمپین به معنای هر نوع برنامهای است که طی آن با مطالعه وضع موجود و مطلوب و تغییراتی که میخواهیم ایجاد کنیم، عملیات تولید و عرضه اطلاعات را انجام داده و اثرسنجی میکنیم که آیا به میزان کافی این کار اثر داشته یا خیر. اولین کاری که باید در رسانهها انجام گیرد، شناختن وضع موجود و وضع مطلوب است. رسانهها به اندازه کافی نقش خود را ایفا نکردهاند که بین موضوع، مسأله، بحران و آسیب تمایز قائل شوند.
شبکههای اجتماعی نمیتواند عامل موجده قتل باشند
او در رابطه با تأثیر شبکههای اجتماعی بر وقوع قتل ستایش گفت: ممکن است این مسأله وجود داشته باشد یا خیر، باید از خود مجرم بپرسیم، اما اگر هم این مسأله وجود داشته باشد، اصلاً عامل موجده نیست، بلکه عامل مشدده است و نمیتوان بهصورت قاطع در اینباره حکم داد.
در ادامه این نشست، دکتر سهیلا صادقیفسایی؛ عضو هیأت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران، به تشریح مقاله خود با عنوان «مطالعه جامعهشناختی قتل در ایران» پرداخت.
قتل ستایش هیچ ارتباطی به مسایل قومیتی ندارد
او در ابتدای سخنان خود گفت: هنوز نتیجه آزمایشات پزشکیقانونی معلوم نیست که آیا تعرض جنسی به او صورت گرفته است یا خیر. یک دختر ۶ ساله به قتل رسیده که این مسأله هیچ ربطی هم به مسایل قومیتی ندارد. رسانهها به دنبال جذابیت و جلب مخاطب هستند و در این رسانهها قاتل به شکل یک موجود پلید و وحشتناک معرفی میشود، اما باید جرأت داشته باشیم و تحلیل جامعهشناختی ارایه دهیم. به همین دلیل من به دنبال کوچککردن یا بزرگکردن ابعاد این ماجرا نیستم و بهعنوان یک جامعهشناس بحث میکنم.
صادقی در رابطه با مطالعه خود در خصوص قتل بیان داشت: سال ۹۱ روی موضوع قتل کار کردم و با برخی از قاتلان مصاحبه داشتم. برای عامه مردم، قاتل کسی است که تنها سزاوار اعدام است و در رسانهها هم فقط به چنین کسی فحش میدهند، اما من به دنبال چگونگی شکلگیری پدیده قتل هستم.
کمترین آمار جرایم در کشور ما مربوط به قتل است
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: کمترین آمار جرایم در کشور ما مربوط به قتل است، اما راجع به این موضوع قیل و قال زیاد است؛ چون این جرم به اندازهای جدی است که نه تنها به مجرم و قربانی، بلکه به جامعه هم لطمه میخورد و هراس عمومی بهوجود میآورد. در ادبیات جرم و جرمشناسی، گفتمانهای مختلفی درباره قتل وجود دارد. یکی از این گفتمانها، گفتمان دینی است که قتل را مسألهای فردی میداند و تأکید بر حذف مجرم دارد و در این راستا اعدام در ملأعام برای عبرتگرفتن سایرین انجام میشد. این مسأله تا اواخر قرن ۱۸ ادامه داشت، اما از اواخر قرن ۱۸ حقوقدانان جای دین را گرفتند و در این زمان، گنهکار یک هیولای اخلاقی محسوب شد.
قتل معمولاً جرم نوجوانان نیست
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران بیان داشت: من در این پژوهش، روی ویژگیهای قاتلان خیلی متمرکز شدم که مثلاً چه عاداتی دارند؟ چه چیزی را دوست دارند یا از چه چیزی متنفر هستند؟ یا فیلم و کتاب مورد علاقه آنها چیست؟ ویژگیهای مقتولان را هم تا جایی که امکان داشت، بیرون کشیدم. سؤال دیگر من این بود که قتل چرا و چگونه اتفاق افتاده است. برای انجام این پژوهش با ۲ زن و ۱۲ مرد مصاحبه کردم که میانگین سنی این افراد ۲۱ سال بود. تفاوتی که قاتل ستایش با کسانی دارد که با آنها مصاحبه کردم، این است که او نوجوان است. قتل معمولاً جرم نوجوانان نیست؛ چون نوجوانان بیشتر در معرض نظارت خانواده قرار دارند.
او خاطرنشان کرد: از میان قاتلانی که با آنها مصاحبه کردم، ۱۱ نفر مجرد و ۲ نفر متأهل بودند، یک نفر هم طلاق گرفته بود. همه این افراد هم از طبقات اجتماعی پایین بودند. البته، این مسأله به این معنا نیست که همه این افراد طبقه مجرم هستند، بلکه در میان این طبقه احتمال بیشتری برای جرم وجود دارد. بیشتر این افراد در مشاغل پایین و نیمهوقت شاغل بودند. حتی برخی از آنها جرم خود را شغل تلقی میکردند. مثلاً با یکی از این افراد که صحبت میکردم میگفت شغل من دزدیدن ماشین است؛ درحالیکه این کار جرم اوست، نه شغل او. دو نفر از این قاتلان هم دانشجو و محصل بودند.
ریسکفاکتورهایی که احتمال وقوع قتل را بالا میبرند
استاد گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران به بیان ریسک فاکتورهایی در سطح فردی، خانواده، محله و جامعه پرداخت که احتمال صدمه را بالا میبرند. او ریسک فاکتورهای فردی را چنین برشمرد: مذکر بودن (چون مردها بیشتر در فضاهای عمومی حضور دارند)؛ سابقه اعتیاد؛ روحیه پرخاشگری و عصبانیت؛ روحیه ماجراجویی و هیجانطلبی؛ عدم مسئولیتپذیری؛ تحریکپذیری؛ شهرتطلبی؛ خطرپذیری و ترک تحصیل (بهجز دو نفر از مجرمان، تمامی آنها در سنین دبستان یا انتهای دوران راهنمایی ترک تحصیل کرده بودند).
۵۰ درصد از جرایم در ۳ تا ۵ درصد مناطق رخ میدهد
صادقی گفت: ریسکفاکتورهای خانوادگی شامل مواردی مانند والدین ضداجتماعی؛ ضعف ارتباط بین والدین و فرزندان؛ خشونتهای خانگی و عدم تعهد اخلاقی و دینی هستند. ریسکفاکتوهای محلهای نیز اهمیت دارند. یکی از این ریسکفاکتورها، سکونت در محله جرمخیز است؛ بهطوریکه ۵۰ درصد از جرایم در ۳ تا ۵ درصد مناطق رخ میدهد. هژمونی همالان نیز در وقوع قتل مؤثر است. در برخی از مناطق، هر محلهای برای خود کد داد و در این محلهها مردانگی به این است که زور بگویی و جای چاقو روی دست و پایت داشته باشی. یکی از کدها در این محلهها، بحث تلافی و تمرین قدرت است. ریسکفاکتورهای کلان اجتماعی نیز عبارت از فقر فرهنگی و اجتماعی؛ بیکاری و عدم توانایی دولتها در تنظیم روابط اجتماعی هستند.
نباید از زاویه قومی و قبیلهای قتل ستایش را تحلیل کرد
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در خصوص ارتباط قربانی با مجرم بیان داشت: نباید فکر کنیم قربانیان هیچ نقشی در وقوع قتل نداشتهاند. البته، ستایش تنها قربانی شیطنت بچهگانهاش شد، اما خانواده او باید سرزنش شوند که چرا به بچه ۶ ساله اجازه میدهند در هر جایی حاضر شود. در مورد قتل ستایش کار عجیب رسانهای صورت گرفت و جنبه سیاسی به آن دادند و در روابط قومی و قبیلهای تعریف شد. در ایران بیش از ۳ میلیون نفر پناهنده افغانستانی داریم که تاکنون مشکل حاد و بزرگی در ارتباط با آنها داشتهایم هرچند برخی از نگاههای نژادپرستانه وجود دارد. باید توجه داشت که بیشتر این مهاجرین افغانستانی در مناطق آسیبخیز زندگی میکنند که در این مناطق بین خود ایرانیها رقابت و تنازع بر سر فضا زیاد است و مهاجربودن هم مشکل را مضاعف میکند. ما باید از تحلیلهای غلط پرهیز کنیم و تحلیل جامعهشناختی ارایه دهیم.